مرز جنون از اینجایی که من وایسادم فرسنگها دورتره... البته پشت سرم.
اما این آستانهای که حال حاضر رو لبهش حرکت میکنم رو نه میشناسم، نه درک میکنم و نه هیچ...
ختمی بر این ماجرا نیست در چشمانداز نزدیک...
پ.ن: بعد از اینکه پستش کردم فهمیدم ۷ ماه و ۲۰ و چند روزه که نیستم! نیستم...
جسم، واقعا زندونه...
- ۰ نظر
- ۲۸ دی ۹۹ ، ۲۱:۴۱