میم

یک رسانه شخصی برای اشتراک حسی که روزی خوب بود

یک رسانه شخصی برای اشتراک حسی که روزی خوب بود

میم

من یک مهندس برق ساده‌ام که دوست داره وقتی مُرد، ازش یه تفکر باقی‌ بمونه. روزی دو روزی یه چس‌ناله‌ای می‌کنم اینجا... بمونه تو تاریخ شاید یه روزی یکی یادی کرد و رفت...

۶۱ مطلب با موضوع «نوبت شما هم می شود» ثبت شده است

یک دو راهی بزرگ که شاید ۱۸۰ درجه اختلاف فاز داشته باشن با هم مسیرها و شاید در نهایت دوباره به هم برگردن! با این تفاوت که یکی کوه رو دور می‌زنه... یکی از قله می‌ره بالا و دوباره میاد پایین...
جفتشون یه مسیر رو رفتن ولی این کجا و آن کجا...
نتیجه یکیه! ولی ما همون آدم نیستیم...
احسان خیلی رفیقه! تو همین دو روز می‌شه فهمید...
کلا شیرازی‌ها انگار رفیقن! حجت هم خیلی رفیق بود... بی شیله پیله هرچی داشت گذاشت رو سفره که باهم بخوریم...
حق این رفاقتا رو کاش بشه یه روزی به جا بیارم...
حالا اگه رفیق بهت بگه برو بالای کوه بقیه‌ش با من، باید رفت یا چی؟ تو پرانتز بخونید دلبر بگه نرو.
سمنان به گیلان ارجحیت علمی داره انگار... کدوم حالا؟!

5 سال پیش، همین موقعیت رو داشتم و انتخابم یه آینده‌ی سخت ولی در عین حال ارزشمند برام رقم زد... اون موقع هم فکر می‌کردم پشتیبان دارم در راستای انتخابم... (پدر و مادر که شک به دل آدم راه نمی‌ده) ولی الان می‌دونم که تکم. می‌دونم انتخاب سخت همیشه آینده‌ی بهتر رو رقم می‌زنه... بدون سختی می‌شیم همون چیزی که ۲۰ سال بعد، بشینیم بگیم ما همینیم! از اول هم همین بودیم... گراف‌های ذهن من تو ۹۰ درصد اوقات جواب درست می‌دن... ما همیشه درگیر یه سری مش‌های کوچیک هستیم تو زندگیمون ولی درخت رو فقط روی گراف بدون مش تعریف می‌کنن...! درخت برای بزرگ شدن نباید تو حلقه بیافته... حالا اگه باغبون خوب هم داشته باشه به نظرتون چه اتفاقی می‌افته؟!

#سلمنا...

می‌دونم که خونده نمی‌شه. ولی برگ تاریخ باید مهر شه...

 آقا حقیقت امر اینه که ما تخممان است که بعد از گذشت این روزها و اعلام حضورمان کسی حاضر نیست حتی پیام بدهد کجایی؟! زنده‌ای یا خیر...

اصلا همین که ۹.۲۵امون شد ۱۲ بسه.

و اینکه...

تموم شد! دوران نکبت بار کارشناسی تموم شد...

درس تخصصی الزامی پاس کردن لذت بخشه! مخصوصا اگر رشته‌ت برق باشه...
یکی دیگه هم پاس شد به یاری حق و اینکه عمیقا از افتادن نجفی خوشحالم با اینکه دلبر می‌گه خیلی انسانی نیست! اما عمیقا خوشحالم و این خوشحالی رو نمی‌تونم پنهون کنم.
شاید دلبر نمی‌دونه من چی کشیدم! شایدم می‌دونه ولی می‌خواد من همون میم بمونم.
قدمای آخر دانشگاهه... خیلی زود ۵ سال گذشت از دفتر عمر و شاید دم دمای پروژه جدیدتری باشیم... و چه بسیارند پروژه‌ها!
حالم امروز با نمره‌ی ۱۳ای که گرفتم و فقط خودم می‌دونم این نمره‌ی خودمه خیلی خوبه! حالتون خوب! اگر دلتون خواست شما هم حال خوبتون رو بنویسید... هرچند تعداد کسانی که می‌بینن، وقت می‌ذارن کمه ولی همین که دور هم حالمون خوب باشه کافیه.

این روزنامه‌ها که به قوت خودشون باقی‌اند ولی شاید از این به بعد یکم تخصصی‌تر تو الکترون هم بگذرونم... دوست داشتید یا علاقمندی پیدا کردید معرفی کنید!

کار گروهی!

امید داشتن به همکاری کردن آدم‌های اطراف همیشه خوب ؟ هست؟ نیست؟ کسی چه می‌دونه نتیجه چی می‌شه...

فقط این که دلت خوش باشه تنها نیستی! بالاخره بقیه‌ی کارها قراره موازی پیش برن!

حالا می‌خواد این همکار، پدرت باشه، دلبر باشه یا...