میم

یک رسانه شخصی برای اشتراک حسی که روزی خوب بود

یک رسانه شخصی برای اشتراک حسی که روزی خوب بود

میم

من یک مهندس برق ساده‌ام که دوست داره وقتی مُرد، ازش یه تفکر باقی‌ بمونه. روزی دو روزی یه چس‌ناله‌ای می‌کنم اینجا... بمونه تو تاریخ شاید یه روزی یکی یادی کرد و رفت...

۹۵ مطلب با موضوع «کلا...!» ثبت شده است

وقتی ذهنت یهو برمی‌گرده به چهار سال پیش و یاد این طرز فکر خودت می‌افتی که اگر الان شکست رو بپذیری تا آخر عمرت یه بازنده باقی می‌مونی اما اگر روی پات وایسی یعنی به اندازه‌ی یک عمر به خودت مغرور می‌شی ولی یه تلنگر بهت بزنن که اگر همه‌ی این‌ها از عمق وجود خودت نباشه و فقط بهت تحمیلش کرده باشن چه حسی بهت دست می‌ده؟!

اگر حس اون تحمیل‌گر رو داشته باشی چی؟!

خستگی یعنی گاهی حس کنی اندازه‌ی پنج سال عقب افتادی...

روزمرگی تو تاریخ خیلی بدتر از روزمرگی تو زمان حاله...

درسته که تو هرگز اون آدم قبلی نیستی، ولی اتفاقا همین می‌تونه باعث نابودی خیلی چیزا بشه!

کاش، هیچ وقت دچار این نشیم.

به نظر شما امپراطور بدون ملکه‌ش، ابهت و اقتدار لازم رو در عمل داره؟ یا ملکه صرفا شخصی برای ایجاد آرامش روحی، جسمی و جنسی امپراطوره؟

پله بشید برای پریدن همدیگه...

نذارید تنبلی چیره بشه.

سعی کنید همیشه به ۵ تا پله بالاتر فکر کنید...

جوری که دست همراهو بکشید ببرید بالا! 

هیچ وقت یه پله برنگردید پایین که باهم یه پله برید بالا... چون تا ابد ممکنه رو همون پله‌ای که اومدین پایین گیر کنید.

توصیه برادرانه...

نکته دقیقا همینه! 

بدوی، خسته نشی...

جورچین چاوشی رو گوش بدید...

مهربونی ای عشق... نازنینی ای عشق...

آخرین تیکه‌ی این جورچینی ای عشق...