میم

یک رسانه شخصی برای اشتراک حسی که روزی خوب بود

یک رسانه شخصی برای اشتراک حسی که روزی خوب بود

میم

من یک مهندس برق ساده‌ام که دوست داره وقتی مُرد، ازش یه تفکر باقی‌ بمونه. روزی دو روزی یه چس‌ناله‌ای می‌کنم اینجا... بمونه تو تاریخ شاید یه روزی یکی یادی کرد و رفت...

گاهی اوقات باید شال و کلاه کنی، یه کوله‌ ببندی، بندازی رو دوشت کفش‌های گرون ۵۰۰ هزارتومنی‌ت که تا حالا دلت نیومده بپوشی رو پات کنی و بزنی بیرون... بری کوه! بری بالا... انقدر بالا که تا به حال نرفته باشی. تنها هم بری! تنها بری که یادت بمونه گذر از مراحل سخت زندگیت همیشه با همراه نیست... همیشه خوش نمی‌گذره. بعضی وقتا باید بفهمی چقدر تنهایی و کی واقعا همراهته! بعضی وقتا باید بفهمی رفیق کیه دوست کیه دشمن کی. همیشه برات دعوتنامه نمی‌فرستن... همیشه قرار نیست لبخند رو لبات باشه... وقتی تنها باشی دیگه اینکه لباست چروکه یا لبخند رو لبت نیست برای خودت هم مهم نیست. دقیقا همونجاست که باید یاد بگیری لبخند بزنی... وقتی حتی برای خودت هم مهم‌ نیستی باید لبخند بزنی تا حتی تو بدترین شرایط زندگی هم بگی درستش می‌کنم! لبخند بزنی و بگی درستش می‌کنم. وبلاگ نویسی هم از همون اول فقط برای خودته. دقیقا جایی که حتی نوشته‌هات برای خودت هم مهم نیست باید یاد بگیری بنویسی... دلت خیلی چیزا می‌خواد ولی به جای همه‌ی اون چیزا باید یاد بگیری بنویسی تا از یه کتابخونه‌ی بزرگ از مشکلات خارجشون کنی و تمرکزت رو بذاری رو حل کردن مشکلاتی که بعضی روزا انقدر زیاد می‌شن که حتی نمی‌تونی نفس بکشی. وقتی می‌ری زیر آب، خفه شدن آسون‌ترین کاره... باید یاد بگیری جایی که نمی‌شه نفس بکشی...

نفس بکش...

شاید یک شروع قوی برای یک پایان مزخرف!

امیدوارم چیزی که دلم می‌خواد از توش در بیاد.


ترکیب عشق و شاعر و شعر و غزل یعنی‌
اینجا کسی با یاد چشمانت دلش لرزید

یک شب تمام خاطراتم را به چشم دل
می‌بینم و دیگـر بر آن‌ها دل نمی‌بـنـدم

به نظرم یه نکته خیلی مهم توی انتخاب این کتاب‌ها وجود داره... و اون هم، اینه که هیچ کتابی ارزش خوندن نداره مگر اینکه، شخصی که بهت معرفیش می‌کنه ارزش خاصی برات داشته باشه... مهم نیست چی می‌خونی، مهم اینه که با ذهنیت چه کسی قرار خونده بشه... گاهی کتاب گاهی یه عکس گاهی یه آهنگ یا حتی موسیقی بی‌کلام... فرقی نمی‌کنه! اما اینکه چه کسی بهت معرفی کنه و ازت بخواد بخونی، ببینی یا گوش بدی خیلی فرق می‌کنه! کتاب به تنهایی چیزی جز یک سری واژه‌ی درهم ریخته نیست از نظر من... تا اینکه یه نفر بتونه یه تصویر مهم رو از توی محتوای درهم ریخته‌ش برات مشخص کنه! قاعدتا کتابی ارزشمندتر خواهد بود که روح‌‌های بیشتری رو در بر بگیره و هرکسی به فراخور فهم خودش و چیزی که می‌خواد به دوست، رفیق یا همراهش منتقل کنه رو بتونه در قالب اون کتاب بیان کنه...

.

پ.ن: کتاب رو بفهمیم، نخونیمش!

.

کسی رو به چالش دعوت نمی‌کنم... اگر مایلید، و این کار به نظرتون پسندیده‌ست...(معرفی کتاب) خودتون انجامش بدید...