میم

یک رسانه شخصی برای اشتراک حسی که روزی خوب بود

یک رسانه شخصی برای اشتراک حسی که روزی خوب بود

میم

من یک مهندس برق ساده‌ام که دوست داره وقتی مُرد، ازش یه تفکر باقی‌ بمونه. روزی دو روزی یه چس‌ناله‌ای می‌کنم اینجا... بمونه تو تاریخ شاید یه روزی یکی یادی کرد و رفت...

98.11.24

پنجشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۸، ۱۱:۱۹ ب.ظ

امروز خیلی اتفاقی (البته از نگاه مغز بیرونی) به این فکر کردم که چرا خیلی وقته سراغ وبلاگ نیومدم که مغز داخلیم بهم گفت زر نزن بابا! رفتی دور دنیا داری می‌گردی انتظار داری تراوش کنم واست؟! راست می‌گفت. می‌دونی رفیق، (با ذکر مجدد این موضوع که هرجایی کشش بعضی سخن‌ها رو نداره) آدم که می‌ره تو جمع دیگه خودش رو یادش می‌ره! طبیعیه دیگه... همرنگ می‌شی... شایدم دیگه حوصله‌ای برامون نمونده... گوش شنوایی... آدم تا کی برای خودش بنویسه و بخونه و تامل؟ یه جایی می‌زنی می‌ری بیرون با هرکی که دیدی چیک پرسی و خوش و بش می‌کنی می‌ری جلو می‌ری... می‌ری و تمام فانتزی‌های دنیای رنگی رو توی ذهنت مرور می‌کنی انقدری که یادت می‌ره دنیای واقعی رنگی نداره... مثل عکسات... انقدری غرق دنیای رنگیت می‌شی که دیگه عکسی هم نداری... عکسا خودشون حرف می‌زنن ولی به شرطی که تو با رنگ نپوشونیشون...

سیزده را همه عالم به در امروز از شهر

من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم

تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم

گاهی از کوچه معشوقه‌ی خود می‌گذرم...

همین‌...

  • میم

نظرات  (۱)

  • آرلیانو ایزدجو
  • بنویس آقا، بنویس، ما می‌خونیم، ما می‌شنویم، بیرون گوشی نیست. 

    پاسخ:
    می‌گن تو بگو، اونی که باید بفهمه خودش می‌فهمه! داستان ماست...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی