گاهی اوقات آدمهایی رو اطرافم میبینم که با حرص خاصی زندگی میکنن... و به نظرم هیچ جوره نمیتونه یک آدم با این شرایط از زندگیش حتی برای یک لحظهی کوتاه لذت ببره... به نظرم اگر توانایی صبر، گذشت، آرامش و مثل این رو نداشته باشیم، زندگی خیلی جهنمه!
به نظرم خیلی آدمها عصبانی زندگی میکنن... خیلی ناراحت! در حالی که دقیقا همون جایی که ناراحتی برات پیش میاد اگر بتونی خودت رو کنترل کنی و کار اشتباهتری ازت سر نزنه برندهای! وگرنه با ریختن بنزین روی آتیش زبونههاش فقط خودتو میسوزونه...
۹۷ هم داره تموم میشه امروز... ۲۳ سال از زندگیم گذشت... ۲۳ سالی که مثل برق رفت... و شاید ۲۳ سال دیگه همین موقع خیلی چیزها عوض شده باشه... کاش آدما تو سال جدید، آرومتر باشن! مهربونتر باشن... گذشت بیشتری داشته باشن! کمتر عصبانی باشن. این شاید مشکل اصلی ما هاست که نمیتونیم اعصاب خودمون رو کنترل کنیم... کاش بتونیم بیشتر کنار هم باشیم و از این کنار هم بودنها لذت ببریم... چه بسیار افرادی که تا همین چند وقت پیش تو جمعهامون بودن و الان فقط ازشون چندتا خاطرهی کوچیک مونده و افسوس نبودنشون... شاید دلیلش این باشه که نامهربونی جاودان نیست...
همیشه دلم میخواست اگر یه روزی قرار بود من هم دیگه نباشم... از من و یاد من یه تفکر باقی بمونه... یه حس خوب! یه چیزی که احساس کنن با نبودنم جاش خالیه! کاش بتونم تو سال جدید بیشتر به این ویژگی نزدیک بشم... با گذشت، با مهر و محبت... با دلباز بودن... با به دل نگرفتن... با عصبانی نبودن... با ناراحت نبودن...
کاش همهمون یه روزی بفهمیم دنیا ارزش این رو نداره که بخوایم لحظه به لحظهش رو با فکر چیزهای بد حکاکی کنیم... کاش بتونیم کنار هم باشیم و از زندگیمون لذت ببریم...
عیدتون مبارک.. هرچند تنها خوانندهی وبلاگ خودمم! :))